- ب ب +

بررسی انضمام در فارسی - بخش سوم

رویکردهای نحوی
اکثر تحلیل‌های نحوی انضمام اسمی مستلزم حرکت است و شناخته‌شده‌ترین حرکت، حرکت هسته است (Travis, 1984). بیکر (1988) در چارچوب نظریۀ حاکمیت و مرجع‌گزینی به توصیف انضمام پرداخته است و ادعا می‌کند انضمام عبارت است از حرکت نحوی مقولۀ واژگانی برای پیوستن به هستۀ حاکم خود. از این ‌رو، انضمام به‌مثابة نمونه‌ای از گشتار حرکت آلفا تلقی شده است که طی آن، مقولۀ واژگانی مستقل با از دست دادن وابسته‌های دستوری خود به هستۀ گروه فعلی حاکم بر خود منضم می‌شود. یکسان بودن روابط معنایی بین موضوع‌ها ‌[15]و فعل در ساختار جمله با ساختار انضمامی متناظر خود و همچنین، زایا بودن فرایند انضمام بیانگر این هستند که این فرایند نحوی است. بیکر (1988:77-80) عنوان می‌کند فاعل نمی‌تواند به فعل منضم شود و فقط عنصری که می‌تواند به فعل منضم شود مفعول صریح است؛ زیرا اولاً، حرکت از جایگاه فاعل به‌سمتِ فعل تنزلی است و اسمِ حرکت‌داده‌شده نمی‌تواند بر ردّ خود حاکمیت کند و بر آن تسلط سازه‌ای ندارد. ثانیاً، مفعول حرف ‌اضافه به‌دلیل حضور حرف ‌اضافه به‌مثابه مانعی برای حاکمیت مفعول منضم‌شده به فعل بر ردّ خود، به فعل منضم نمی‌شود. بنابراین، اسمی که در درون یک گروه حرف ‌اضافه وجود دارد نمی‌تواند به‌طور مستقیم به هستۀ فعلی منضم شود؛ زیرا حرکت هسته فقط بر هستة گروه اسمی اعمال می‌شود. بیکر بر این باور است که با حرکت هسته به هسته مقوله‌های واژگانی و منضم شدن آنها به فعل، نقش دستوری این مقوله‌های ‌واژگانی تغییر می‌کند و پس از منضم شدن به فعل جمله، ظرفیت فعل کاهش و یا افزایش می‌یابد.
 
در ساخت‌هایی که بیکر تحلیل کرده است انضمام، اصل نحوی «محدودیت حرکت هسته» را رعایت می‌کند. این اصل بیان می‌کند یک عنصر واژگانی نظیر فعل، فقط با کلماتی می‌تواند پیوند یابد که بر آنها به‌طور مناسب حاکمیت می‌کند؛ یعنی نقش تتایی به متممش می‌دهد. بر طبق این اصل انضمام فاعل به فعل و انضمام قید به فعل غیرمجاز است چراکه فعل نمی‌تواند فاعل را سازه‌فرمانی کند و قید نیز در یک جایگاه بدون نقش تتا است که مانعی برای حاکمیت فعل ایجاد می‌کند. پس تمام ردّ‌ها باید در فرایند انضمام به‌طور مناسب مورد حاکمیت قرار گیرند. گرچه در بسیاری از انواع تأییدنشدۀ انضمام، این امر نقض می‌شود که نقض اصل مقولۀ تهی است. اصل مقولۀ تهی بر این اساس است که ردّها باید تحت حاکمیت مناسب قرار گیرند؛ یعنی یا تحت حاکمیت یک مرجع باشند که با آن هم‌نمایه هستند و یا تحت حاکمیت یک هسته‌اند که به آنها نقش تتا می‌دهد. نظریۀ بیکر امکان‌ناپذیری انواع خاصی از انضمام را با فرایندهای نحوی دیگر مرتبط می‌داند (Spencer, 1991:279-281).
 
بیکر(1996)، برخلاف بیکر (1988)، بیشتر به بُعد رده‌شناسی انضمام پرداخته است و پارامتر چندترکیبی را مطرح کرده که به‌مثابه شرط نمایانی ساختواژی[16] بیان‌شده است (Baker, 1996:17). به این معنا که برخی از زبان‌ها یک روش نظام‌مند برای نشان دادن رابطه بین موضوع‌های یک محمول دارند و با استفاده از ساختواژه‌های مطابقت این رابطه را نشان می‌دهند؛ ‌ولی اگر یکی از این موضوع‌ها (برای مثال موضوع کنش‌پذیر ) در فعل منضم شده باشد در این صورت مطابقۀ ساختواژی صورت نمی‌گیرد. ‌بیکر زبان‌هایی مانند موهاوک،[17] برخی زبان‌ها در جنوب غرب آمریکا، استرالیا و سیبری که این شرط را برآورده می‌سازند زبان‌های چندترکیبی می‌نامد و سایر زبان‌ها از جمله انگلیسی را غیرترکیبی اطلاق می‌کند.
 
بیکر، آرانوویچ[18] و گلوسکیو[19] (2005) به موضع واژگان‌گرایی در مقابل نحو در رابطه با انضمام و بررسی انضمام اسم در زبان ماپودونگان[20] پرداخته‌اند که الگویی زایا از انضمام اسمی پسین[21] را نشان می‌دهد. این نوع انضمام نحوی است و انضمام اسمی در این زبان متفاوت از سایر زبان‌ها و دارای ویژگی‌هایی از قبیل عدم ارجاع متقابل مطابقت فعلی و امکان باقی ماندن تنها صفات ملکی (و نه توصیف‌کننده‌های دیگر) در جایگاه خود بدون اسمِ منضم‌شده است و همچنین، تنها افعال غیرسببی اجازۀ انضمام فاعل می‌دهند که محمول آنها مربوط به آب‌وهوا است. این بدان معنی است که در انضمام اسم برخی ویژگی‌ها جزء پارامترهای زبانی هستند و ویژگی‌هایی از قبیل تفاوت در نمود نظام مطابقت فعلی، امکان وجود انضمام فاعل‌های غیرسببی در برخی زبان‌ها ‌و امکان باقی ماندن یک توصیف‌کننده در جای خود پارامترهای زبانی محسوب شده‌اند.
 
به عقیده هارلی[22] (2008:130) فرایندهای نحوی ادغام، حرکت، مطابقت و غیره برحسب مدل نحوی کمینه‌گرای چامسکی[23] (1995) بر مشخصه‌های انتزاعی عمل می‌کنند و تمامی تکواژهای قابل‌تشخیص درواقع، تحقق گره پایانی ساختار صرفی-نحوی پایگانی هستند. او ترکیب و انضمام را فرایندی کاملاً نحوی و نوعی انضمام در ریشه[24] فاقد مقوله قلمداد می‌کند. ‌به ‌این ‌ترتیب، ساختار مقوله‌ای فعل در نحو با ساختار نحوی کلمه‌های مرکب فعلی هم‌ارز به شمار می‌آیند؛ یعنی واژه‌سازی فرایندی نحوی است.