- ب ب +

بررسی انضمام در فارسی - بخش دوم

 مبانی نظری
 
نظریۀ صرف توزیعی چارچوب دستوری را پیشنهاد می‌دهد ‌که براساس آن یک سیستم زایشی واحد برای ساختار کلمه و ساختار گروه در نظر می‌گیرد. ‌به‌طور خاص، صرف توزیعی بر این ادعا است که همۀ اشتقاق‌های‌[36] ساخت‌های ‌پیچیده، نحوی است. در این بخش مبانی نظری صرف توزیعی معرفی می‌شود که عمدتاً برگرفته از مقاله‌های امبیک[37] و نویر[38] (2005, 2007)، هارلی[39] و نویر (1999)، هارلی (2008) و امبیک (2015) است.
 
نظریۀ صرف توزیعی بر پایۀ برنامۀ کمینه‌گرا است با این تفاوت که فاقد بخشی به نام واژگان است و وظایف این بخش در قسمت‌های مختلف دستور توزیع ‌شده است. در این نظریه تمام واحدهای پیچیده از رهگذر به‌کارگیری دو مکانیسم حرکت هسته و ادغام به وجود می‌آیند. ادغام قادر است رابطۀ ساختاری بین دو عنصر را تغییر دهد و همچنین، می‌تواند چندین عنصر را بر یک گره پایانی نحوی جمع کند. این امر امکان تجمیع چندین تکواژ در یک صورت واحد را فراهم می‌سازد. ادغام علاوه‌بر بخش نحوی در مرحلۀ پسانحوی در انشعاب PF[40] نیز می‌تواند تغییراتی را در ساخت‌های ارائه‌شده اعمال کند. بنابراین، برخی از جنبه‌های واژه‌سازی ‌از عملیات نحوی به وجود می‌آیند که در خود نحو رخ می‌دهند، ‌در حالی ‌که جنبه‌های دیگر واژه‌سازی به‌وسیلۀ عملیاتی که در انشعاب PF اتفاق می‌افتد، نمود می‌یابند و بر این اساس، اصطلاح صرف توزیعی را به کار گرفته‌اند. فرایندهای PF یک سیستم زایشی جداگانه برای اشتقاق کلمات نیستند. در واقع،PF پردازش تغییرات را در ساخت‌های تولیدشده به‌وسیلۀ نحو انجام می‌دهد، تغییراتی که محدود به عملیات جزئی است که گره‌ها را به‌صورت بسیار محدودی دست‌کاری می‌کند. فهرست اصلی پایانه‌های نحوی به تکواژهای انتزاعی و ریشه‌ها‌[41] تقسیم می‌شود. تکواژهای انتزاعی به‌طور انحصاری از مشخصه‌های غیرآوایی مانند گذشته [Past] یا جمع [pl] تشکیل می‌شوند یا مشخصه‌هایی هستند که گره حرف تعریف D را از حرف تعریف معرفه انگلیسی که به‌صورت the است تشکیل می‌دهند. ریشه‌ها شامل واحدهایی از قبیل CAT√، OX√، یا SIT√ هستند که توالی از مجموعه مشخصه‌های واجی و در برخی موارد همراه با مشخصه‌های زیروزبری غیرواجی‌اند ‌و فرض بر این است که ریشه‌ها مشخصه‌های دستوری (نحوی-معنایی) را شامل نمی‌شوند یا ندارند. از آنجا‌ که مشخصه‌هایی ‌که تکواژهای انتزاعی را تشکیل می‌دهند، جهانی‌اند، ‌‌ریشه‌ها ترکیب‌های زبان‌ویژه‌ای ‌از صوت و معنا هستند. به ‌عبارت ‌دیگر، ریشه‌ها طبقۀ باز هستند و ریشه‌های جدید می‌توانند در هر زمان به دستور زبان فرد اضافه شوند. به ‌این ‌ترتیب، تمایز در پایانه‌ها ‌مربوط به تمایز بین مقوله‌های ‌نقشی و مقوله‌های ‌واژگانی است. بر طبق فرضیۀ مقوله‌بندی‌[42] ریشه‌ها ‌بدون مقوله‌بندی نمی‌توانند ‌‌ظاهر شوند؛ ریشه‌ها ‌با ترکیب شدن با هسته‌های ‌نقشی تعیین‌کنندۀ ‌مقوله، مقوله‌بندی می‌شوند. ‌‌در اشتقاق نحوی، هسته‌های نقشی محتوای آوایی ندارند (Embick & Noyer, 2005).
 
در صرف توزیعی عناصر آغازین نحو، یعنی تکواژها فاقد محتوای آوایی هستند و محتوای آوایی آنها در بخش صورت آوایی اعطا می‌شود. مکانیسمی که اعطای مشخصه‌ها و نمود واجی را در اختیار تکواژهای انتزاعی قرار می‌دهد درج واژگانی نامیده می‌شود. واژگان فهرستی از تظاهر واجی تکواژهای انتزاعی مختلف زبان است که با شرایط درج جفت می‌شوند. هریک از این جفت‌های تظاهر واجی با اطلاعات مربوط به بافت دستوری (یعنی نحوی و ساختواژی) که در آن تظاهر وارد شده است، واحد واژگانی نامیده می‌شود. بنابراین، هر واژه به‌همراه اطلاعات دستوری متعلق به بافتی که در آن درج می‌شود جزئی از مجموعۀ واژگان است.
 
از میان مجموعه‌ای از واحدهای واژگانی مدنظر برای درج در یک گره پایانی خاص، ممکن است بیش از یک واحد شرایط درج داشته باشند. از آنجا که، در شرایط عادی،  فقط یک نمای واجی ممکن است در هر پایانه درج شود، این واحدهای واژگانی برای استفاده در آن تکواژ در رقابت با یکدیگر قرار می‌گیرند. «اصل زیرمجموعه» استفاده از واحدهای واژگانی را کنترل می‌کند و بیشتر موارد رقابت از این نوع را حل می‌کند که براساس آن اگر چند واحد واژگانی شرایط درج در یک گره را داشته باشند، واحدی انتخاب و درج می‌شود که با تعداد بیشتری از مشخصه‌های تکواژ پایانی تطابق داشته باشد. (Halle, 1997).
 
تحلیل هارلی (2008) از انضمام و ترکیب در چارچوب صرف توزیعی به این صورت است که ترکیبات زمانی ساخته می‌شوند که عناصر گروه با یک ریشه ادغام شوند، قبل از اینکه خود ریشه با یک گره پایانی مقوله‌ساز[43] ادغام شود. هارلی (2005) پیشنهاد داده است که برای مثال موضوع PP of chemistry فی‌نفسه موضوع student نیست، بلکه موضوع ریشه STUD√ است، با در نظر گرفتن اینکه موضوع یک فعل نیز می‌تواند واقع شود (نمودار 1). این مفهوم که انتخاب موضوع ویژگی ریشه‌هاست معنای بصری پیدا می‌کند؛ زیرا این ریشه‌ها هستند که حاوی اطلاعات معنایی دانشنامه‌ای هستند و نوعی از رویداد را متمایز می‌کنند که لزوماً شامل موضوع درونی آن نمی‌شود.  اگر ریشه یک موضوع درونی را انتخاب کند، پس باید با آن موضوع ادغام شود قبل از اینکه با بستة مشخصه­های تعیین‌کننده مقوله ادغام گردد؛ ریشه √ STUD  ابتدا با موضوع گروه حرف تعریف خود (DP ) یعنی chemistry ادغام می­شود. سپس ساختار√P  باn°  ادغام می­گردد که درنهایت به­صورت -ent تظاهر می­یابد.ریشه برای پیوستن به n° حرکت هسته انجام می‌دهد. هارلی فرض کرده است که هسته‌های ofʼتکواژ مجزاییʻ[44] هستند که در درون ساختار در قالب عملیات دسته‌بندی نهایی[45] برای تحقق حالت ذاتی[46] موضوع DP در قالب پیاده‌سازی پیشنهاد ʼحالت ذاتیʻ چامسکی (1986) در نظریۀ صرف توزیعی درج می‌شوند.
بنابراین، هارلی نتیجه می‌گیرد موضوع‌های ریشه‌ها با ریشه‌ها ادغام می‌کنند قبل از اینکه گره پایانی مقوله‌ساز اضافه شود. هارلی با در نظر گرفتن این فرض بیان می‌کند که ترکیب فعلی مانند truck-driver، باید به این صورت باشد که متمم ریشۀ DRIVE√ ابتدا با ادغام TRUCK√ و یک هسته n° مقوله‌ساز ایجاد می‌شود؛ هارلی حرکت هسته را از متمم خود به درون n° فرض کرده است. در ادامه، این ساختار به‌صورت موضوع DRIVE√ ادغام می‌شود و به آن منضم می‌شود. این انضمام، به‌صورت نحوی، باید بر محور مشخصه‌ها باشد. از آنجا ‌که در سیستم بیکر عناصر منضم‌شده نیازهای حالت[47] خود را با انضمام مرتفع می‌کنند، هارلی فرض را بر این گذاشته است که این مشخصه مرتبط به حالت است.
 
اگر به‌جای گروه اسمی کوچک (nP) truck، موضوع DRIVE√ یک گروه حرف تعریف (DP) باشد؛ برای مثال the truck یا trucks، مرحلۀ انضمام به ریشه اتفاق نمی‌افتد و موضوع در سمت راست هسته قرار می‌گیرد. شواهد ترکیب‌های نحوی موضوعی نشان می‌دهد ترکیب زمانی رخ می‌دهد که سازه‌های حاوی √[48] از یک P√ گروهی[49] ابتدا درون خود و سپس با یک هستۀ مقوله‌ساز مانند n° یا  a°منضم می‌شوند. ادعایی که در اینجا مطرح می‌شود این است که در زبان انگلیسی ریشه‌ها اجازۀ انضمام به درون خود را می‌دهند. آنها در ابتدا فاقد مقوله هستند و به‌منظور اسمی یا فعلی شدن به یک هسته مقوله‌ساز n°، a° یا v° منضم می‌شوند. این هسته‌ها می‌توانند محدودیت‌های خود را روی آنچه می‌تواند و آنچه نمی‌تواند با آنها منضم شود، داشته باشند.
 
هارلی (2008) عنوان می‌کند که یکی دیگر از زیرمجموعه‌های انضمام که او آن را «توصیفی»  نامیده است، روشن می‌سازد عنصر منضم‌شده[50] می‌تواند چیزی غیر از موضوع ریشه باشد. روپر[51] و سیگل[52] (1978) نشان می‌دهند این نوع ترکیب می‌تواند فقط از جفت‌های توصیفگر فعل[53] تشکیل شود در این صورت گروه فعلی متناظر توصیفگر می‌تواند «اولین خواهر» فعل باشد؛ یعنی موضوع درونی فعل هیچ مداخله‌ای ندارد.
 
محدودیت «اولین خواهر» با توجه به درک معمول از محدودیت‌های نحوی در انضمام بسیار متقاعدکننده است؛ یعنی تنها واحدهای تحت حاکمیت منضم می‌شوند و این محدودیت همسو با فرضیه‌های تئوری ساخت گروهی عریان[54] (BPS) چامسکی (1995) است. براساس نظریۀ ساخت گروه عریان (BPS)، هیچ فرافکن پوچی وجود ندارد و فرافکن‌ها فقط با ادغام ایجاد می‌شوند. موضوع‌ها باید به‌مثابه «اولین ادغام»با اتصال به ریشه‌هایی که آنها را برمی‌گزینند معرفی شوند. بنابراین، افزوده‌های توصیف‌کننده[55] با پیوستن به فرافکن ریشه، دومین ادغام هستند؛ اما در مواردی که هیچ موضوع درونی ارائه نشده است، توصیفگر اولین عنصری است که به ریشه ادغام می‌شود. در این شرایط ریشه و توصیفگر خواهر هستند و ریشه، توصیفگر را حاکمیت می‌کند درست همان‌ طور که موضوع درونی خود را حاکمیت می‌کند.
 
هارلی (2008) عنوان می‌کند در برخی زبان‌ها، انواعی از انضمام غیرزایا هستند و مقوله‌های نحوی خاصی میزبانی انضمام را از سمت هسته نمی‌پذیرند؛ یعنی ریشه‌ها نمی‌توانند هستۀ انضمام باشند. یکی از این موارد v° در زبان انگلیسی است؛ زیرا به‌لحاظ زایایی هیچ‌گونه فعل منضم‌شده‌ای مانند *to quick-act یا *to truck-drive وجود ندارد.
 
دو روش ممکن برای بدساختی چنین انضمامی به ذهن متبادر می‌شود. اولاً، ممکن است این امر دربارۀ زبان انگلیسی باشد که عناصری غیر از n° یا a°  نمی‌توانند میزبان انضمام باشند و همچنین، این محدودیت ممکن است در ماهیت واژ-واجی باشد: مثلاً ممکن است الزامات نوایی[56] در تحقق گره‌های پایانی D° یا دیگر بسته‌های مشخصه‌ای تصریفی[57] باشد که از شمول بیشتر از یک ریشه تکیه‌بر[58] مستقل در آرایش واجی[59] آنها ممانعت می‌کند؛ برای مثال، هله (2003) پیشنهاد استفاده از مفهوم قالب واژ-واجی متصل به گره‌های پایانی فعلی در ناوایو[60] را داد. در افعال زبان انگلیسی به نظر می‌رسد ممنوعیت انضمام اسمی[61] با هر ماهیتی باید یک ویژگی پارامتری محسوب شود؛ زیرا در برخی زبان‌های دیگر (مانند موهاوک[62]) v° می‌تواند انضمام بپذیرد برخلاف زبان انگلیسی که در آن اسم (n°) و صفت (a°) انضمام می‌پذیرند؛ اما فعل (v°) نمی‌پذیرد (*to truck-drive). بنابراین این ممنوعیت انضمام در برخی ساخت‌ها و مقوله‌های خاص را به‌مثابه پارامتری زبان‌ویژه در نظر گرفته می‌شود.
 
هله و ماتوشانسکی[63] (2006) پیشنهاد کردند فعل‌ها در زبان ناوایو یک محدودیت واژ-واجی نوایی دارند، یک قالب نوایی،که رفتار واژی آنها را در رابطه با انضمام تعیین می‌کند. به همین ترتیب، هارلی فرض می‌کند °v در زبان انگلیسی دارای محدودیت است، به ‌طوری ‌که نمی‌تواند هسته‌هایی که به‌لحاظ درونی مجموعه[64] پیچیده هستند؛ یعنی حاوی بیش از یک عنصر ریشه می‌باشند، را میزبانی کند. این ویژگی چندریشه‌ای بودن از انضمام هسته‌های پیچیده حاوی ریشه‌های چندگانه در افعال انگلیسی ممانعت خواهد کرد؛ زیرا در مثال‌هایی که از نظر گذشت v° که در آن فعل نهایی نمود پیدا کرده حاوی بیش از یک ریشه است. هارلی (2008) ترکیب‌سازی را به‌مثابه انضمام در یک ریشه √ فاقد مقوله[65] در رویکردی که در آن واژه‌سازی به‌صورت کاملاً نحوی پردازش می‌شود، در نظر گرفته است. تمایز بین √و هستۀ نقشی مقوله‌ساز در چارچوب صرف توزیعی این رویکرد را قادر می‌سازد که با یک روش موازی و همسان⸲ نحو ساختار موضوعی فعلی[66] و نحو ساختار موضوعی در ترکیب‌های فعلی را تحلیل کند بدون اینکه پیش‌بینی‌های نادرستی دربارۀ دسترسی انضمام به درون V در زبان انگلیسی صورت گیرد.