- ب ب +

در آداب صحبت

متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
 
مشو غرّه بر حُسن ِ گفتار ِ خویش
به تحسین نادان و پندار خویش
 
هر چه زود بر آید، دیر نپاید.
 
خاک ِ مشرق شنیده‌ام که کنند
به چهل سال کاسه‌ای چینی
 
صد به روزی کنند در مَردَشت
لاجَرَم قیمتش همی‌بینی
 
مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد
و آدمی‌بچه ندارد خبر و عقل و تمیز
 
آن که ناگاه کسی گشت، به چیزی نرسید
وین به تمکین و فضیلت بگذشت از همه چیز
 
آبگینه همه جا یابی از آن قدرش نیست
لعل دشخوار به دست آید از آن است عزیز
 
هر که در حال ِ توانایی نکویی نکند، در وقت ِ ناتوانی سختی بیند.
 
بد اختر تر از مردم‌آزار نیست
که روز مصیبت کسش یار نیست
 
ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته‌اند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت.
 
رودهٔ تنگ به یک نان ِ تهی پر گردد
نعمت ِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ
 
پدر چون دور ِ عمرش منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت
 
که شهوت آتش است از وی بپرهیز
به خود بَر آتش ِ دوزخ مکُن تیز
 
در آن آتش نداری طاقت سوز
به صبر آبی بر این آتش زن امروز
 
سعدی » گلستان