وظیفهٔ مصحّحان در تعلیقات کتابها
مجمل التواریخ و القصص را چند سال قبل مرحوم دکتر اکبر نحوی بار دیگر تصحیح و منتشر کرد. این تصحیح جدید البته برتریهایی بر چاپ مرحوم ملکالشعراء دارد، ولی هنوز مواضعی از کتاب هست که حل آنها نیازمند تحقیقات دقیقتر است. و آن گاه هر کتاب تاریخی که علاوه بر اهمّیّت ادبی بلحاظ تاریخی و جغرافیایی نیز حائز اهمّیّت باشد، جز اهتمام مصحّح در تصحیح دقیق انتقادی، نیازمند تعلیقات تاریخی و جغرافیایی نیز هست و عجیب است که مرحوم مصحّح، با وجود دقت بلکه وسواسی که در امر تحقیق داشت، بسیاری از اعلام متن را فروگذاشته و شناخت آنها را به خواننده محوّل نموده است. پیشتر به صفحهای از صفحات کتاب که نیازمند شرح و تعلیقه است اشارهای کرده بودیم. این جا آن اشاره را تکرار میکنیم و موردی دیگر نیز به آن میافزاییم تا اجمالاً معلوم شود که جای تعلیقات کتابی مانند این کتاب کجاست و وظیفهٔ مصحّحان چنین متونی چیست. کتاب مجمل التواریخ مرحوم دکتر نحوی شاید به دویست صفحه تعلیقات دیگر نیازمند باشد.
۱. در صفحهٔ ۳۵۰ از چاپ جدید، آن جا که ذکر حواریّون مسیح است، وظیفهٔ مصحّح است که دربارهٔ نامهایی تصحیفشده مانند فرطس (یعنی پطرس؛ شاید قلب شده باشد) و فیلس (یعنی Philippos) و اولیمار (یعنی برتلما یا برتلماس؛ Bartholomew)، که ظاهراً مصحح صورتهای درست آنها را نمیدانسته، تعلیقاتی بنویسد و بعلاوه بکوشد منبع گفتار مؤلف را بیابد و دریابد که چرا نامهای این فهرست شکل یونانی دارند و مثلاً توماس آمده نه توما، و همچنین در مورد باقی نامها.
۲. در صفحات ۵۹۱ به بعد که موضوع آن القاب پادشاهان است مصحّح مرحوم کمال ضنّت را به خرج داده و هیچ تعلیقهای ننوشته. در این باره میتوان یک کتاب نوشت و ما امیدواریم حاصل جستوجوهای خود را در این باره در آینده منتشر کنیم. علیالعجاله از یک مورد یاد میکنیم. حموکت در صفحهٔ ۵۹۶ نادرست است و تصحیف جموکت یا جموکث است. گمان نمیکنیم این چیزی باشد که بر مرحوم دکتر نحوی روشن نباشد، زیراکه شرح این نام در تاریخ بخارا (ص ۹ از چاپ مرحوم مدرس) مشهور است و در تعلیقات کتاب نیز حواشی آقای فرای بر ترجمهٔ تاریخ بخارا، گرچه به نحوی ناقص، منتقل شده* و مرحوم مدرس نیز چیزهایی بر آن افزوده. خلاصهٔ سخن آن است که جموک به معنای "گوهر" است و احیاناً آن را کسانی نام خود برگزیده بودهاند و جاهایی نیز به این کسان منسوب بوده است، مانند جموکیّین در تاریخ طبری که از بزرگان ترک معرّفی شده، دستگرد جموکیان در نزدیکی بلخ، پل جموکیان یا جموخیان بنا بر سفرنامهٔ منسوب به ناصر خسرو و نزهة القلوب مستوفی قزوینی در همان بلخ، و اسکجموک که بنا بر گفتهٔ ابوریحان نام یکی از شاهان قدیم خوارزم بوده است و جزء دوم نامش گویا همین کلمه است.** آقای فرای کلمات دیگری را نیز که معنای "گوهر" داشته و نام افراد یا محالی بوده ذکر کرده، مانند جُمان و هَیجُمان و مُتّی و جز اینها که هر کس میتواند تفصیل آن را در تعلیقات بر ترجمهٔ تاریخ بخارا و مقالهٔ او در مجلهٔ انجمن شرقشناسی امریکا (۱۹۵۱) بیابد.
غرض آن است که محققی مانند آقای فرای، که از محققان درجهٔ دوم غرب است، کوشیده چیزی را در شرح خود مهمل نگذارد، ولی مرحوم مدرس و مرحوم نحوی، که مردانی فاضل بودهاند، کار را در نیمه رها کردهاند (تاریخ بخارای فارسی نیز به درستی تصحیح نشده)، و این سهلانگاری یک موجب فرق ما ایرانیان با غربیان است.
* به طور کلی تعلیقات آقای فرای با نوعی لاقیدی به فارسی منتقل شده و لازم است ناشر تاریخ بخارای فارسی یا کسی دیگر این نقص را در آینده تدارک کند.
** آنچه مرحوم اذکایی در تعلیقات آثار باقیه دربارهٔ ملوک خوارزم و از جمله دربارهٔ این اسکجموک بدبخت نوشته در عالم رؤیا نوشته شده؛ از آن تعلیقات فقط شرح او دربارهٔ نام شاوش و شاوشفرن درست است. اَسک یا اِسک که در آغاز نام اسکجموک است در سغدی و خوارزمی به معنای "بلند" و "بالا" است. صورت دیگر آن اسکی است. جزء اول نام شهر اسکیفَغَن نیز همین است (فَغَن مشتق از فَغ است به معنای "معبد"؛ مقایسه فرمایند با نام خشوفغن به معنای "ششمعبد"). شناخت اشتقاق اسکیفغن و خشوفغن حاصل هوش سرشار استاد هنینگ است (رجوع فرمایند به: ایلیا گرشویچ، دستور زبان سغدی مانوی، صص ۶۴، ۱۸۳).
سید احمدرضا قائممقامی