عباراتی از قابوسنامه - بخش سوم
اشکال اصلی تصحیح مرحوم یوسفی از قابوسنامه شاید اعتماد بیش از حد به نسخهٔ اساس و به حاشیه راندن نسخههای دیگر، گویا علیالخصوص نسخههای ب و ل، باشد. این همه قلاب که در متن باز شده و چیزی به نسخهٔ باصطلاح اساس افزوده و این همه تعلیقات که مصحح افزوده که متن نسخههای دیگر ظاهراً بهتر از نسخهٔ اساس است و این همه تغییر که در متن نسخهٔ اساس داده شده و ضبطهای دیگر را به درستی به متن آورده خود بایست از پیش به ما بگوید که اساس گذاشتن آن نسخه، که خالی از حسنهایی نیست، خطا بوده. در وضع فعلی، اگر نتوان نسخهٔ دیگر را اساسِ ولو نسبی نهاد، شیوهٔ تصحیح را باید تغییر داد و به سوی تصحیح التقاطی رفت. اینکه کدام راه درستتر است، وابسته است به توغل در نسخهها، ولی تا آن زمان در یک چیز نباید تردید کرد و آن اینکه قابوسنامه را باید مجدداً تصحیح کرد و شرحی به از این که هست بر آن نوشت که ضروریات را در خود داشته باشد، از حشو حتیالمقدور تهی باشد و نویسندهاش نادانستهها را نادیده نگرفته باشد. اگر لغتنامهای هم به آن ضم شود، تکلیف از ذمهٔ دراندازندگان طرحهای نو و شکافندگان سقفهای افلاک علم برداشته شده است. امیدوارم این عرایض را خوارداشت کار مصحح مرحوم تلقی نفرمایند.
در این سومین یادداشت، هم به شیوهٔ دو یادداشت پیشین، از چند نمونه که به نظر ما سهو است یاد میکنیم. گمان ما این است که غرض، که همانا برانگیختن دوستان ادیب به تصحیح مجدد متن است، با همین چند یادداشت حاصل شده باشد.
۱. «و اگر کسی با تو بستیهید، به خاموشی آن ستوهِ او بنشان.» (ص ۳۳) و در شرح گفته شده که «ستوه» از همان مادهٔ ستیهیدن است. البته چنین نیست. «ستیزه» یا «ستیهندگی» که ضبط نسخههای دیگر است درستتر است.
۲. «ای پسر هرچند تُوانی پیرعقل باش. نگویم که جُوانی مکن، لکن جوانی خویشتندار باش.»
«ای پسر هرچند جُوانی (ضبط چهار نسخهٔ دیگر: تو جوانی/ جوانی) پیرعقل باش ...»
۳. «چون در خانهٔ میزبان شوی، جایی نشین که جای تو باشد، و اگر خانهٔ آشنایان تو باشد و ترا ولایتی باشد در آن خانه، بر سر نان و بر سر نبیذ کارافزایی مکن ...» (۷۵)
قطعاً ضبط نسخهٔ ل، دالّتی، برتری دارد (قس ضبط ن و ب: گستاخی، یعنی گستاخیی). دالت و گستاخی یعنی رودربایستی نداشتن.
۴. «بی صناعتی و ترتیبی شعر مگوی که شعر راست ناخوش بود، علحی باید که بود اندر شعر و اندر زخمه و اندر صوت مردم تا خوش آید، با صناعتی به رسم شعرا، چون مجانس و مطابق و متضاد و ...» (۱۸۹)
ظاهراً «مِلحی باید که بود اندر شعر و زخمه و اندر صوت مردم؛ ناخوش آید (سه نسخه) بی (نسخهٔ ب) صناعت شعرا، چون مجانس و ...»
۵. «و سخنی که در نثر بگویند تو اندر نظم مگوی که نثر چون رعیّت است و نظم چون پادشاه و آن چیز که رعیّت را نشاید پادشاه را هم نشاید.» (۱۹۰)
«و سخنی که در نثر نگویند (نسخهٔ اساس و ل) ...» (به نشاید توجه باید کرد).
۶. «کسی را که کاردی بر میان نبسته باشد مگوی که تو به شمشیر شیر افگنی و به نیزه کوه بیستون برداری و به تیر موی شکافی؛ و آنکه هرگز بر چیزی ننشسته باشد، اسب او را به دلدل و براق و رخش و شبدیز ماننده مکن.» (۱۹۱)
قطعاً خری (ل، ب، ن) درست است به جای چیزی، و این چیزی است که مصحح خود به آن پی برده و با این حال دلش نیامده از آن باصطلاح نسخهٔ اساس بگذرد.
۷. «دیگر باید که اگر ندیم شاعر نباشد، درِ شعر بداند.» (ص ۲۰۲)
کسره در زیر درِ زاید است. این ظاهراً همان «در چیزی دانستن» است که اول بار مرحوم دکتر ریاحی به آن پی برده: محتسب نیز در این عیش نهانی دانست. مقایسه شود با صفحهٔ بعد: «و (ندیم) همچنین اندر طب و علم نجوم بداند ...».
۸. "... و اگر زردروی و صفراوی بود، بیشتر زیر زن، و اگر سیاهگونه بود و نحیف (و) سوداوی بود، بیشتر بر سهتار زن ..." (ص ۱۹۴)
سهتا که ضبط سه نسخهٔ دیگر است درست است. دورود هم که کمی قبل از این عبارت آمده غلط است و باید پی ضبط بهتری گشت.
ذیل: آقای فرهاد قربانزاده تذکر دادند که بسیاری از خطاهای قابوسنامه را مرحوم یوسفی در گزیدههایی که خود فراهم کردهاند اصلاح کردهاند. اگر این باشد، جای خوشحالی است و کار مصححان بعدی کتاب قدری ممکن است آسانتر شود. نسخهٔ شخصی از آن گزیده(ها) در دسترسم نیست. امروز نسخهای از گزیدهٔ چاپ کتابهای جیبی و نسخهای از چاپ انتشارات سخن به دست آوردم و مقداری را سنجیدم. از موارد بالا، شمارهٔ ۴ را، به راهنمایی مرحوم مینوی، حدس زدهاند "تملّحی" درست باشد (بنده حدس خود را درستتر میدانم) و شمارهٔ ۵ را تصحیح کردهاند. باقی بر قرار سابق است. شاید در گزیدهای دیگر، اگر موجود باشد، وضع بهتر باشد.
سید احمدرضا قائممقامی