- ب ب +

عباراتی از قابوسنامه - بخش دوم

 در صفحهٔ ۱۱۲ از چاپ مرحوم یوسفی در وصف غلامان عبارتی آمده که چند کلمهٔ آن را مصحح مضطرب یافته است. آن عبارت را مطابق سجاوندی مصحح (و با تغییراتی در فواصل کلمات) نقل می‌کنیم و آن چند کلمه را سیاه:
 
اکنون اول علامتی که بنده (؟) از بهر خلوت و معاشرت خری چنان باید که معتدل بود به درازی و کوتاهی و فربهی و نزاری و سپیدی و صرخی و سطبری و باریکی و درازی و کوتاهیِ گردن، به جعدی و ناجعدیِ موی در فام کفس گرد و نرم‌گوشت، تن او نرم و تُنُک‌پوست و همواراستخوان و میگون‌موی و سیاه‌مژه و شهلاچشم و سیاه‌وگشاده‌ابرو و کشیده‌بینی و باریک‌میان و مربع‌سرین باید که باشد ...
 
جای مبهم عبارت را باید چنین خواند:
 
... به جعدی و ناجعدی موی و در فام؛ کفش گرد و نرم، گوشتِ تنِ او نرم ...
می‌گوید که در فام نیز باید معتدل باشد، چنانکه در درازی و کوتاهی و فربهی و نزاری و دیگر اوصاف. و بعد از آن سیاق عبارت را قدری تغییر می‌دهد و می‌گوید کف دستش باید گرد و نرم باشد و گوشت تنش نیز نرم (ویرگولی که مصحح بعد از کلمهٔ گوشت‌ نهاده جمله را به هم ریخته). این را از صفحهٔ بعد می‌توان دریافت:
 
و علامت غلام دانا و روزبه* آن است که راست‌قامت بود و معتدل‌موی و معتدل‌گوشت، سپیدی (؟) لعل‌فام و پهن‌کف و گشاده میان انگشتان، پهن‌پیشانی، شهلاچشم، گشاده‌روی، بی خنده خنده‌ناک‌روی ... اما باید نرم‌کف بود و گشاده میان انگشتان، روشن‌چهره و تنک‌پوست، و مویش نه سخت دراز و نه سخت کوتاه ...
 
بنابراین، رجوع به چند سطر بعد ظاهراً آن چند کلمه را از اضطراب بیرون می‌آورد.
 
* غلام روزبه یعنی غلام خوب.
 
سید احمدرضا قائم‌مقامی