- ب ب +

رراز (یادآوری دربارهٔ اشتقاق آن)

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
واین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من*
 
مضمون این رباعی مشهور یا جزئی از آن یا مضامین نزدیک به آن‌ را دیگران نیز تکرار کرده‌اند. دو مورد را که در آن نیز مقصود از راز راز خلقت و سرّ کار جهان است ذکر می‌کنیم:
 
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
 
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی‌مقام را
 
محقق ماسوف علیه**، شائول شاکد، در ذیل یکی از نوشته‌های خود (اگر اشتباه نکرده باشیم، رسالهٔ تمایلات باطنی در دین زردشتی)، دربارهٔ لفظ راز در متون پهلوی متعرض نکته‌ای مهم شده و آن اینکه از شواهد استعمال آن لفظ چنین برمی‌آید که در درجهٔ اول بر راز خلقت دلالت داشته است.
اهمّیّت این لفظ از همین جاست و اینکه در زبانهای سامی، علی‌الخصوص در بعضی متون رمزی و باطنی، مانند متون به‌دست‌آمده از قمران، نیز وارد شده بایست از این جا باشد.
آقای دکتر مجتبایی در مقاله‌ای که در یادنامهٔ مرحوم دکتر مهرداد بهار به انگلیسی نوشته‌اند (چند سال بعد به فارسی نیز ترجمه شده)، دربارهٔ این لفظ در متون یهودی و مسیحی بحث کرده‌اند. آن مقاله متضمن یک کشف مهم است که کمتر به آن توجه می‌کنند، و آن اینکه راز لغتی است علمایی از اصل rāzan اوستایی که در آن زبان معنای حُکم دارد و هر گاه که در مورد خداوند به کار رود، مقصود از آن همان حکم ازلی است؛ حکم خداوند که کائنات به زیر آن است، خلقت جهان معلول آن است و قرار جهان وابسته بدان.
راقم این سطور در چند جا خواسته است که توجهها را به این دقیقه معطوف کند، ولی گویا در ذهن بعضی از درس‌خواندگان یا محققان زبانهای باستانی ایران پیچی یا مانعی هست که باعث می‌شود نتوانند صحیح را از سقیم تشخیص دهند یا میان مسائل مهم اصلی و مسائل فرعی فرق بنهند یا در ذهنشان بساطتی هست که حاصل کارشان ساده‌ترین و مبتذلترین تحلیلها و راه حلهاست.
باری، بعضی شواهد فارسی نیز مؤید همان چیزی است که آقای شاکد دریافته و بدان توجه داده است، یعنی مقصود از راز در زبان فارسی نیز گاه راز جهان و راز خلقت است. از این جا به دست می‌آید که معانی معمولتر این کلمه، مانند نجوا و سخن پوشیده، نمایندهٔ نزول از یک معنای اصلی هستند که در گیهانشناخت ایرانی حائز اهمّیّت بوده است.
 
* در زمان دانشجویی یکی از دوستان ترجمه‌ای آلمانی از این رباعی در حافظه داشت. بنده نیز حفظ کردم. ترجمه‌ای است استادانه و خوب است نقل شود تا دیگران نیز از آن لذت برند (امیدوارم حافظه خطا نکند):
Das Rätsel dieser Welt weiß weder du noch ich
Jene geheime Schrift liest weder du noch ich 
Wir wüsten beide gern, was dieser Schleier birgt 
Doch, wenn der Schleier fällt, bist weder du noch ich.
 
** نمی‌دانم رعایت ادب شرعی تا چه اندازه در چنین مواردی لازم است. چند وقت پیش دیدم که مسلمانی دیگری را متهم کرده که به خلاف حدیث شریف برای غیر مسلمان رحمت پروردگار را طلب کرده و از همین جا سستی ایمان و عقیدت او را آشکار دیده. حال ما چه باید کنیم؟ از به کار بردن لفظ مرحوم در مورد غیر مسلمانان بپرهیزیم؟ می‌توان مخصوصاً در مورد تازه‌گذشتگان فی‌المثل گفت: محقق فقید که نه متهم به نامسلمانی شویم نه مجبور به استعمال ماسوف علیه.
گفتم فقید و حیفم آمد خاطر‌ه‌ای بامزه را که جناب آقای دکتر صادقی چند روز قبل فرمودند نقل نکنم. در تأیید اینکه در گذشته نیز در دانشکدهٔ ما آدمهای بیسوادی استادی کرده‌اند فرمودند که در جلسهٔ دفاع رسالهٔ فلان کس که مدتی نیز معاون دانشکده شد مرحوم دکتر معین و مرحوم استاد فروزانفر هم حاضر بودند. دکتر معین اشکالی کرد بر موضعی از رساله. آن فرد در مقام دفاع گفت که نظر "استاد فقید" فروزانفر هم همین است، لابد به تصور اینکه فقید هم چیزی است مانند عالم و فاضل. فروزانفر هم گفت که فرزند من که هنوز این جا نشسته‌ام!
 
سید احمدرضا قائم‌مقامی