- ب ب +

صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی

ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ
 
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطوره‌ها مضمون و معنی یا پیام یا محتوی می‌خوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه می‌شوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمی‌تواند باشد. اگر در بحث از هنر سعدی شما نتوانید به مسائل فرمِ شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه شعرهای سعدی را تبدیل به نثر کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بَلاغتِ شگفت‌آورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمروِ اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ فرم‌های این هنرها و تحوّل این فرم‌ها یا کم و کسر این فرم‌ها یا کمال این فرم‌ها یا مشابه تِ این فرم‌ها با فرم‌های دیگر و یا تأثیر‌پذیری این فرم‌ها از یکدیگر بگویید انشا‌نویسیِ توخالی و فریبنده است و می‌تواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بی‌خبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
محمدرضا شفیعی‌کدکنی، رستاخیز کلمات، صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی، صص ۲۱۲–۲۱۱