- ب ب +

تاریخ تحلیلی، تصحیح انتقادی

 استادی مبرز چندین سال قبل کتابی در تاریخ تحلیلی اسلام نوشت. مقصود از تحلیلی در این جا این است که به صرف نقل روایات، که در نوشتن تاریخ اسلام سنت بوده، اکتفا نشود و علل حوادث نیز پی‌جویی شود. آن استاد از روی صدق نیت چنین کرده بود.
مانند هر چیز دیگر خوبی، این نیز در سالهای بعد به "سری‌دوزی" کشید و دکانی شد برای بعضی کتاب‌سازان که "تاریخ تحلیلی" هر چیزی بنویسند. بعضی نیز تاریخ تحلیلی زبان فارسی نوشتند. اینکه تحلیل این چنین کتابهایی کجاست و به چه معنی است و اساساً نویسندگان یک چنین کتابهایی چه اندازه از توانایی تحلیل برخوردارند یا نیستند یا اصلاً می‌دانند یا نمی‌دانند که تاریخ چیست یا زبان فارسی چیست یا تاریخ زبان فارسی چیست و تحلیلی چیست و ترکیبی چیست بعد از خواندن البته معلوم می‌شود، ولی آنچه شاید کمتر معلوم باشد علت نوشتن یک چنین کتابهایی است. علت امتیاز خریدن است. علت این است که اگر گفتند که "این کتاب که مانند دارد"، پاسخ دهند که آنها تحلیلی نیست؛ نوشتهٔ من تحلیلی است.
مانند آن در مورد تصحیح صادق است. تصحیح درست متون خوب قدیم از مهمترینِ کارهای ادباست به شرط آنکه اسباب آن آماده شده باشد. در دوره‌ای تصحیح بی‌ارج شد. در بین دانشگاهیان هم بی‌ارج شد. امتیاز هم به مصححان نرسید. بعضی از روی نیکخواهی و بعضی از روی رندی پیش خود تدبیری کردند. گفتند بگوییم تصحیح انتقادی لوازمی دارد که اگر رعایت شود، متضمن یک تحقیق دقیق و وسیع علمی است و کم از تصنیف کتابهای علمی ندارد، و درست گفتند؛ راستگویانشان راست گفتند. اما این هم دکان شد. گروهی راه افتادند، متنهای تک‌نسخهٔ آسان‌خوان یا چاپهای سنگی قاجار را به اسم تصحیح انتقادی به خورد دانشگاهها دادند و انگشت اشاره‌شان را هم بلند کردند که توجه داشته باشید که این تصحیح عادی نیست؛ تصحیح انتقادی است، و نگفتند که ما نسخه را داده‌ایم به فلان کس برایمان رونویس کند.
تاریخ تحلیلی و تصحیح انتقادی را هم مثل هر چیز دیگری مبتذل کردند. مبتذل به معنای دقیق آن: آنچه در دست عوام افتاده؛ آنچه دست‌فرسود هر کس شده. رونویسی چاپ سنگی فلان کتاب عهد قاجار بر دست دانشجویانشان را با تصحیح شاهنامه برابر کردند و رونویسی کتابهای استادان دیگر را تاریخ تحلیلی زبان و فلان و بهمان نامیدند، و اگر کسانی به انتقاد آنها چیزی نوشتند، ابا نکردند که او را کافر و بی‌دین و حسود و مغرض بنامند. ندانستند (یا خودشان را به ندانستن زدند) که اگر کسی اینها را داخل آدم حساب نکرده از ترکیب بی‌جوهری و شیادی خودشان است. فکری به حال خودتان کنید.
 
سید احمدرضا قائم‌مقامی