گرتهبرداری در فارسی - قسمت سوم
گرتهبرداری نحوی
پایهی زبان بر نحو است. دو زبان را هنگامی میتوان متفاوت دانست که نحو آنها متفاوت باشد، حتا اگر واژگانشان مانند یکدیگر باشد (مانند فارسی و اردو). بنابراین اگر در نحو زبان تغییراتی روی دهد، شالودهی آن زبان دگرگون میشود. امروزه تأثیر زبانهای بیگانه را در نحو فارسی میتوان دید. مانند این جمله که بر گرتهی زبانهای کشورهای غربی ساخته شده است: «تو مرا درک نمیکنی»، بهجای اینکه بگوید: تو حال یا حرف مرا درک نمیکنی. ترجمهی عینی جملههای زبان بیگانه به زبان دیگر، بهصورتی که نحو و ساخت آن جمله تغییر پیدا نکند را گرتهبرداری نحوی میگویند
گرتهبرداری نحوی، در نحو زبان تغییراتی به وجود میآورد و استفادهی زیاد از آن در شالودهی زبان دگرگونی ایجاد میکند و آن زبان را مبهم و نامفهوم میکند. پس تا جای ممکن باید از گرتهبرداری نحوی خودداری کرد.
گرتهبرداری نحوی بر ساخت جمله وارد میشود و شیوهی آن را دگرگون میکند. این دگرگونی ساختاری اگر ادامه یابد، بیم آن است که به نامفهوم شدن زبان بیانجامد؛ بهویژه آنکه گرتهبرداری نحوی نیز مانند گرتهبرداری معنایی، غالبن بهصورت پنهان و ناآگاهانه صورت میگیرد.
امروزه زیانبارترین تأثیر زبانهای بیگانه را در نحو فارسی میتوان دید. البتّه این تأثیر هنوز بهجایی نرسیده است که در شالودهی زبان دگرگونیهای اساسی ایجاد کند، ولی این موضوع خطری مهم برای زبان فارسی محسوب میشود. در صد سال گذشته، به دلیل ترجمههای فراوان از زبانهای اروپایی به فارسی، گرتهبرداری نحوی بسیاری از این زبانها صورت پذیرفته است و اگر همین روند ادامه پیدا کند به تغییر نحوی زبان فارسی و نامفهومی و تباهی آن میانجامد.
چند نمونه از گرتهبرداری نحوی در زبان فارسی:
جملههای زیر بر پایهی گرتهی زبانهای اروپایی (بهویژه انگلیسی و فرانسوی) ساخته شده است و در رسانهها دیده و شنیده میشود:
• «فناوری میرود که چهرهی کرهی زمین را بهکلّی دگرگون کند» (مشابه ساختار زمان آینده در زبان فرانسه) بهجای «فناوری نزدیک است که چهرهی کرهی زمین ... ».
• «تو مرا نمیفهمی» بهجای «تو حال یا سخن مرا نمیفهمی».
• «من روی این کار، خیلی وقت گذاشتهام» بهجای «من برای این کار، خیلی وقت صرف کردهام».
• «به اندازهی کافی کار دارم که فرصت دیدن او را نداشته باشم» بهجای «آنقدر کار دارم که فرصت نمیکنم او را ببینم».
• «بعضی معتقدند که دنیای بیرونی وجود ندارد و این ذهن ماست که همه چیز را میآفریند»؛ در فارسی نیازی به استفادهی از واژهی «این» نیست و این نوع جملهبندی به سبک زبانهای کشورهای غربی مخصوصن عبارت فرانسه «...et ça c 'est...» است. در این جمله واژهی «این» را به آسانی میتوان حذف کرد.
• «نه آینده و نه تاریخ معیار تکامل نیستند» بهجای «نه آینده معیار تکامل است و نه تاریخ». حتا با افزودن «هیچکدام» و گفتن اینکه «نه آینده و نه تاریخ، هیچکدام معیار تکامل نیستند»، بازهم جمله فارسی نخواهد شد.
گرتهبرداری نحوی از حروف اضافه
گرتهبرداری از حرف اضافه نیز در زبان فارسی از زبانهای بیگانه رایج شده است. در زیر مثالهایی از این مورد آمده است.
• امروزه عادت کردهایم که فعل «اندیشیدن» را با حرف اضافهی «به» به کار ببریم؛ مانند «من به تو فکر میکنم» یا «هر چه به این موضوع میاندیشم، فکرم بهجایی نمیرسد». استفاده از حرف اضافهی «به» در این مورد، عینن گرتهبرداری از زبانهای اروپایی است و زمان ورود آن، به آغاز آشنایی زبان فارسی با زبانهای فرنگی بازمیگردد.
• هنگامی که نخستین مترجمان آثار فرنگی در دورهی قاجاریه، به حرف اضافهی contre فرانسوی و against انگلیسی برخوردند، درماندند که آن را چگونه به فارسی برگردانند. زیرا آنها نیز در آغاز، ظاهرن به شیوهی ترجمهی آیات قرآنی و احادیث، بنای کار را در ترجمهی لفظبهلفظ گذاشته بودند. تا روزی که مترجمان ترکزبان کشور عثمانی، واژهی «علیه» و متضاد آن «له» را از لابهلای متون عربی بیرون کشیدند. از آن به بعد، «علیه و برعلیه و له و بر له» با سرعت روزافزونی در نوشتهها رواج یافت و حتا به زبان مردم کوچه و بازار نیز راه پیدا کرد. مثلن این جمله «ما علیه آنها جنگ خواهیم کرد».
جای آن بود که نخستین مترجمان آثار فرنگی و جانشینان آنان در دورههای بعد، لحظهای با خود میاندیشیدند که مفاهیمی مانند «جنگیدن»، «مبارزه کردن»، یا «دعوا کردن» فقط در عصر جدید وجود ندارد و گذشتگان که لابد با این مفاهیم سروکار داشتهاند، آن را با چه حرف اضافهای به کار میبردهاند. آنگاه پی میبرند که نه تنها پیشینیان، بلکه مردم عادی نیز به طور طبیعی و به صرافت طبع میگویند که: «من تا حقّ خودم را نگیرم، با آنها مبارزه خواهم کرد» یا «فلانی با من دعوا دارد».
افسوس که به قول یکی از صاحبنظران: «غالبن همین که قلم را به دست میگیریم، طبیعیترین و سادهترین شیوهی ادای جمله را، که درستترین شیوه نیز هست، فراموش میکنیم و ترکیبی نادرست میسازیم که یا مأخوذ (برگرفته) از زبانهای بیگانه است و یا معمول هیچ زبانی نیست!»
• جعل حروف اضافه، با همهی معایبی که دارد، غالبن از محدودهی یک واژه تجاوز نمیکند و بنابراین همیشه دگرگونی اساسی در ساخت جمله نمیدهد. امّا مورد دیگری از جعل و استفادهی حرف اضافه است که جملهبندی فارسی را بر سبک جملهبندی زبانهای فرنگی، سراپا دگرگون میسازد و آن «به توسط» و سایر مترادفهای آن «به وسیلهی»، «به واسطه»، «از طریق»، و «از سوی» است که معادل par در فرانسوی و by در انگلیسی است. نیازی به مثال نیست، کافی است یکی از رسانهها را مورد دقت قرار دهیم تا کاربرد این موارد را متوجه شویم. در نوشتهی یکی از فاضلان فارسی زبان، این عبارت آمده است: «عبور کوه توسط پرندگان!»؛ اگر ذهن او را زبان تصنّعی متداول کور نکرده بود، میتوانست به سادگی بگوید: «عبور پرندگان از کوه».
این نوع جملهبندی، گذشته از این که در زبان فارسی معمول نبوده است، غالبن ابهامآمیز نیز هست. مثلن از عبارت «خانه توسّط امید خریده شد»، معلوم نمیشود که آیا امید خانه را خریده است یا دیگری با وساطت امید، آن را خریده است. برخی از سرهنویسان، گمان میکنند که اگر بهجای «توسّطِ» و مترادفهای آن، «از سوی» استفاده شود، جمله فارسی خواهد شد. ولی با این کلمه هم جمله ابهامآمیز خواهد بود، مثلن در جملهی «شهر از سوی دشمن آتش زده شد»، ابهام همچنان باقی است؛ آیا دشمن شهر را آتش زده است؟ یا آتشسوزی نخست از سوی نزدیک به دشمن آغاز شده است و سپس به سوی دیگر سرایت کرده است؟
گرتهبرداری نحوی از ضمیرها
یک نوع رایج گرتهبرداری ترجمه واژههای زائٔد (بهویژه ضمیرها) در متن یک عبارت، از زبانهای دیگر به فارسی است. مانند عبارت "شما میتوانید پرسشهای خود را بفرستید." در اینجا "شما" در صرف فعل "بفرستید" موجود است و درک میشود، ولی چون در زبانهای خارجی جملات با "vous" (فرانسوی) یا "you" (انگلیسی) آغاز میشوند، مترجم همان واژه آغازین را بدون توجه به زاید بودنش از نظر معنا، و رایج نبودنش در فارسی، به فارسی برمیگرداند، و دو بار مفهوم دوم شخص جمع را میآورد. فراورده این گونه ترجمه تزاحم واژههای زاید و نثر نامانوس است.
دلیل اینکه چرا گذشتگان فارسی زبان ما، جملههایی مانند «موش توسّطِ گربه خورده شد»، را به کار نمیبردهاند؛ مسلّمن این نبوده است که آنها صیغهی مجهول نداشتهاند و همهی افعال را با صیغهی معلوم به کار میبردهاند. جای این پژوهش در زبان فارسی خالی است که پیشینیان گرچه با فعل مجهول آشنا بودهاند، چه میکردهاند که نیازی به حرف اضافهی «توسّطِ» و مترادفهای آن نداشتهاند.