گرتهبرداری در فارسی - قسمت دوم
٢. گرتهبرداری معنایی
در هر زبانی، برخی واژهها چندین معنی دارند، که ممکن است در زبانی دیگر چندین واژه برای این معانی وجود داشته باشد. مثلن در فارسی پا هم به قسمتی از بدن که از لگن تا نوک انگشتان امتداد دارد گفته میشود و هم به آن قسمت از بدن که کفش آن را میپوشاند. اما در انگلیسی به قسمت اولی «leg» و به قسمت دومی «foot» گفته میشود. هنگامی مترجم برای برگردان این دو کلمه متفاوت به فارسی، از یک واژه (پا) استفاده میکند، «گرتهبرداری معنایی» انجام داده است. در بسیاری از موارد برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر از گرتهبرداری معنایی چارهای نیست. امّا گرتهبرداری معنایی غالبن به روح زبان مقصد آسیب میرساند، بهویژه در مواردی که واژه مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد.
ترجمه دو یا چند معنای مختلف یک واژهی بیگانه به یک واژهی واحد در زبان خودی را گرتهبرداری معنایی گویند.
در بسیاری از موارد برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر از گرتهبرداری معنایی چارهای نیست. مثلن کلمهی «جبهه» (وامواژه عربی) در فارسی به معنای «پیشانی» و در معنای وسیعتر به معنای «قسمت پیشین هر شیء نسبتن بزرگ» به کار میرود و در این معنا برابر است با واژهی «front» فرانسوی، که در عین حال به معنای دیگری نیز در این زبان به کار میرود: «صف مقدّم سپاهیان در میدان جنگ» و توسّعن «منطقهای که دو طرف متخاصم در حال جنگیدن هستند». معانی اخیر از سالیان پیش با همان کلمهی «جبهه» به فارسی ترجمه شده است و اکنون رواج همگانی یافته است.
امّا گرتهبرداری معنایی غالبن به روح زبان مقصد آسیب میرساند، بهویژه در مواردی که واژه مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد. چون گرتهبرداری معنایی بیشتر بهصورت پوشیده و تقریبن بیاطلاع اهل زبان صورت میگیرد، گاهی ممکن است زیانهای جبرانناپذیری به بار آورد. خطر آن را نباید کمتر از وامواژهها دانست، زیرا اگر دامنهی نفوذ آن گسترش یابد، ممکن است باعث آشفتگی مفاهیم شود و اهل زبان از فهم سخن یکدیگر ناتوان شوند، چنانکه امروزه از فهم بسیاری از نوشتههای یکدیگر عاجزیم. در این مقاله به ذکر چند نمونه از گرتهبرداری معنایی نابهجا در فارسی اشاره شده است.
چند نمونهی دیگر:
نرخ
«نرخ» در فارسی به معنای «بهای کالا در مظنّهی رایج بازار» است. مثلن هنگامی که میگویند «نرخ دلار چقدر است؟»؛ یعنی «امروز دلار را در بازار به چه قیمت معامله میکنند؟» بنابراین اگر در جایی بخوانیم: «نرخ تولید کتاب بسیار بیشتر از آن است که بتوان همهی کتابها را تهیه و در کتابخانه نگهداری کرد». فقط میتوانیم این معنی را از آن برداشت کنیم که: امروزه قیمت تولید کتاب چنان گران است که کسی نمیتواند، همهی کتابها را بخرد و در کتابخانه نگهداری کند. البته منظور نویسنده این نیست، بلکه میخواهد بگوید که «میزان (یا سرعت) تولید کتاب چنان است که دیگر نمیتوان همهی کتابها را در کتابخانهها گردآورد». این معنای جدید «نرخ» که از گرتهبرداری از زبانهای فرنگی است، در فارسی به کار نرفته است و در بیشتر موارد بهجای آن میتوان از «میزان» استفاده کرد.
رنج بردن
اگر گفته شود که «فلانی از فشار خون رنج میبرد». هنگامی این جمله درست است که واقعن آن شخص به خاطر فشار خون عملن دچار رنجهای جسمی یا روحی شده باشد، ولی معمولن این جمله به این معناست که «فلانی به فشار خون مبتلا است». حتا گاهی این جملههای خندهآور شنیده میشود: «این کتاب از بینظمی عجیبی رنج میبرد».
برخوردار بودن
این اصطلاح در فارسی فقط میتواند دربارهی امور خوب و مثبت به کار رود، مانند «فلانی از سلامت جسمی برخوردار است» یا «این خانه از چشمانداز زیبایی برخوردار است». پس همانطور که نمیتوانیم بگوییم که «این خانه از چشمانداز زشتی برخوردار است»، درست نیست بگوییم که «در جبههی جنوبی، آتش توپخانه از شدت بیشتری برخوردار بود»، مگر اینکه آتش جنگ را چیز پسندیدهای بدانیم؛ بلکه بهجای آن به آسانی میتوان گفت: «آتش توپخانه شدّت بیشتری داشت».
بها دادن
«بها دادن» در فارسی به معنای «قیمت پرداختن» است. از مدتی پیش، اصلاح «بها دادن»، به معنای «ارزش گذاشتن» و «اهمّیّت دادن» رواج شگفتانگیزی یافته است. مثلن گفته میشود که: «ما به تکامل فکری بشر بها میدهیم» یا «نباید به سخن اینها بها داد». در کنار این کاربرد، «پربها دادن» و «کمبها دادن» نیز که کاملن یاوه و بیمعنا است، در زبانها افتاده است. مثلن میگویند «هنرمندان به ابداع و ابتکار، پربها میدهند»؛ در حالی که مانند همهی مردم فارسیزبان میتوان گفت: «هنرمندان به ابداع و ابتکار، اهمّیّت میدهند».
باید
از حدود یک سدهی پیش که ترجمه زبانهای اروپایی به فارسی رواج یافت، برخی از گرتهبرداریهای معنایی چنان در زبان فارسی نفوذ کرده است که شاید کمتر کسی باشد که بداند این معانی جدید، قبلن در زبان نبوده است. برای نمونه فعل «بایستن» قابل توجه است. این فعل در گذشته، به معنای «موظّف بودن» و «ناچار بودن» و گاهی «شایسته بودن» به کار میرفته است. امّا در فارسی امروز به معنای «احتمال» نیز به کار میرود؛ مثلن جمله «بهروز باید اینجا باشد»، به معنای «بهروز ظاهرن اینجا است»، میباشد. این معنای جدید «بایستن» که زبانهای کشورهای غربی گرتهبرداری شده است، در کنار معانی دیگر آن ایجاد ابهام میکند. برای مثال جملهی «بهروز باید اینجا باشد»، دقیقن معلوم نیست که به چه معناست؛ آیا بهروز لازم است که اینجا باشد؟ یا ظاهرن اینجاست؟
آریا ادیب