- ب ب +

دراسات سامیة مقارنة

این چند قرن اخیر شاهد ظهور جریانات جدیدی در ادبیات عرب هستیم که غالبا متأثر از پژوهش های مستشرقین ( علی الخصوص آلمانی)، زبانشناسی زایشی گشتاری چامسکیایی، رویکرد هایی مانند ساختارگرایی اروپایی سوسور و یا ساختارگرایی امریکایی بلومفیلد بوده اند. یکی از این شاخه های نوین پژوهشی، بررسی زبان عربی به مثابه ی زبانی از زبان های سامی است.
 
این شاخه- که هر چه جلوتر می رویم، شاهد ورود پژوهشگران بیشتری در این زمینه هستیم- یک حوزه ی مطالعاتی بسیار کاربردی و مفید است که به نظر حقیر هر طلبه ای که قصد ورود به ادبیات عرب و یا دانش تفسیر قرآن را دارد، باید با کلیات مباحث این شاخه آشنا باشد. این حوزه در مطالعه ی ساحت های مختلف زبان عربی (نحو- صرف- علم الأصوات- لغت و...) مثمر ثمر می باشد.
اینکه به طور جزئی این کاربردها در همه ی این ساحت ها نشان داده شود طبیعتا در یک پیام نمی گنجد (برای مثال در رابطه با لغت، معجم مفردات المشترک السامی فی اللغة العربیة أثر دکتر حازم علی کمال الدین از شاگردان دکتر عبدالتواب رمضان  را ببینید) اما طی چند فرسته به ذکر چند نمونه خواهم پرداخت.
برای مثال در نحو، گروهی از این ادباء با در نظر گرفتن معادل فعل لیس در زبان های سامی دیگر که از افعال ناقصه در نظر گرفته شده، نتیجه گرفته اند این فعل مرکب از «لا» و «أیس» می باشد.(واژه ی أیس اگرچه امروزه مورد استفاده نیست اما در پاره ای از تعبیرات قدیمی یافت می شود، ائتنی به من حیث أیس و لیس؛ الأیْس و اللیس به معنای هستی و نیستی).
 
معادل این دو واژه در عبری، یِش (هست) و ألیِش (نیست) و در آشوری إشو(هست) و لَشّو (نیست. به تشدید شین و فتح لام) است. 
 
یا برای نمونه در تاریخ ادبیات عربی، شاهد اختلافی بین علماء بصره و علماء کوفه در رابطه با کلمات رباعی و خماسی هستیم. علماء بصره مانند سیبویه کلمه ای مانند جعفر را بدون حرف زائد و بالتبع رباعی در نظر می گیرند. هکذا واژه ای مانند سفرجل به قول خود سیبویه از بنات الخمسة است. (این یعنی اسماء سه نوع هستند، ثلاثی، رباعی و خماسی)
 
در مقابل کوفیون اصل در اشتقاق را ثلاثی در نظر گرفته و هر اسمی را که حروف بیشتری داشته باشد، به نحوی به ثلاثی بر می گردانند. (و این یعنی در واژه ای مانند جعفر ما یک حرف زائد داریم)؛ ابن انباری در همین رابطه می نویسد :«ذهب الکوفیون إلی أن کل اسم زادت حروفه علی ثلاثة أحرف ففیه زیادة، فإن کان علی أربعة أحرف نحو جعفر، ففیه زیادة حرف واحد» (الإنصاف فی مسائل الخلاف)