روانشناسی جنگ در ترجمه تاریخ یمینی
روانشناسی جنگ، از عرصههای جدید پژوهشی است که اثرهای ناپسند جنگ را بر جوامع بررسی میکند. محقّقان و پژوهشگران، کمتر در این باره سخن گفتهاند. این موضوع در این جستار با استفاده از کتاب ترجمة تاریخ یمینی، نوشتۀ ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی در سال ۶۰۳ هجری، توصیف و تحلیل شده است.
روانشناسی: یا علم النفس، در حدود دو هزار سال با فلسفه آمیخته بود و بعدها بهصورت شاخهای مستقل از آن جدا شد. ردلف گروکلینوس (Rudoph Grvklynvs) در قرن شانزدهم میلادی، اصطلاح پسیکولوژی یا روانشناسی را مطرح کرد. او از اهالی ماربورک آلمان و معلم و منطقدان بود.
روانشناسی از اواخر قرن نوزدهم بهصورت یک علم تجربی برای مطالعة علمی رفتار درآمد. مسائل روانشناسی در متون و آثار باقیمانده از دانشمندان و فیلسوفان قبل از میلاد مانند بقراط، پدر علم پزشکی، افلاطون و ارسطو نیز مشاهده میشود (قلیزاده، 1371: 19 ـ 20).
در میان آثار دانشمندان مسلمان مانند ملاصدرا، محمّد غزالی، ابنسینا و... دربارة مسائل روانشناسی مطالبی دیده میشود. در دوران بعد نیز افرادی مثل دکارت، جان لاک، ژان ژاک روسو، فرانتس آنتون و... در مبحث روانشناسی وارد شدند و نظریههایی بیان کردند. برای روانشناسی، تعریفهای مختلفی بیان شده است. «بعضی روانشناسان ذهن را برخی، مطالعۀ حالات روانی ازقبیل احساس و ادراک را و همچنین بعضی رفتار را موضوع روانشناسی قرار دادند. مهمترین مسئله در روانشناسی همین رفتار است و بهتر است در تعریف روانشناسی مهمترین تعریف را تغییر رفتار بدانیم؛ بدین معنی که روانشناسی عبارت است از مطالعة جنبههای مختلف رفتار موجود زنده و ارتباط آنها با یکدیگر در تأثیر متقابل با محیط» (همان: 35) یا اینکه گفته شود روانشناسی عبارت است از «مطالعة علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی» (اتکینسون و هیلگارد، 1385: 19).
تاریخ یمینی: ابوالشرّف ناصح بن ظفر جرفادقانی در قرن ششم ترجمة تاریخ یمینی را به رشتة تحریر درآورد. این کتاب ترجمة تاریخ عتبی از ابونصر محمّد بن عبدالجبّار عتبی (متوفی 427 ق) است که به تاریخ یمینی معروف شده است. این اثر تاریخ اواخر عهد سامانیان تا زمان سلطان محمود غزنوی یمینالدوّله است و به همین سبب به تاریخ یمینی شهرت یافت (شمیسا، 1377: 98). این کتاب را از جنبۀهای مختلفی میتوان بررسی کرد. جنبههای ادبی این اثر بسیار مهم و ارزنده است؛ «داستانهای دلکش و نغز پندهای مؤثّر و عبارات بدیع و ابیات شیوا و دلپذیر سراسر کتاب را فراگرفته است» (جرفادقانی، 1382: 12). ملکالشعرای بهار در اهمیت این اثر میگوید: «من بعد از نثر ابوالمعالی و کلیله، نثری از نثر جرفادقانی استوارتر و دلپذیرتر نیافتهام، نه از وطواط و بهاءالدین چنین سخن شنیده و نه از قاضی حمید و نورالدّین منشی چنین عبارات بدیع و بلند دیدهام و آنجا که دست قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنی صرف است در کمال فصاحت و سلامت از عهدۀ ادای مقصود برآمده و در آنجا که قلم را نگاه داشته است نیز بهخوبی حق صنعت را ادا کرده است» (بهار، 1381: 385). در این اثر سخنان ارزشمندی دربارة مسائل فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، آداب و رسوم آن زمان، مطالب روایی و احادیث و تاریخی بیان شده است؛ بهگونهای که برای نویسندگان پس از خود یک منبع مهم و معتبر به شمار میآید و بسیاری از نویسندگان مستقیم و غیرمستقیم در نوشتههای خود از این کتاب بهره میبرند.
مصنّف در این کتاب وقایع تاریخی اواخر سلسلة سامانیان، پیروزی ترکان غزنوی و انقراض حکومت سامانیان در سال 360 هجری را بیان میکند. سلسلة غزنویان «از سال 431 تا 583 یعنی به مدت 150 سال ادامه داشت. مؤسّس این سلسله، سبکتکین، حکومتی در شهر غزنه تأسیس کرد و ازاینروی به سلسلة غزنویان مشهور شد» (خلیلالله مقدم، 1380: 428)؛ البته در کتاب فرهنگ دانستنیهای تاریخ و تمدن اسلام اینگونه آمده است: «غزنویان توسط آلبتکین تأسیس شد و در افغانستان و هندوستان از 351 تا 582 هجری (231 سال) حکومت کرد» (حیدری، 1377: 97). در تاریخ یمینی جنگهای سلاطین و حملههای سلطان محمود بهصورت کامل شرح شده است؛ افزونبر این از سایر سلسلهها مانند خوارزمشاهیان، سیمجوریان، آل زیار، غوریان، افغانیان، هندویان و... مطالب و توضیحاتی آورده شده است. نویسنده سعی کرده است مطالب را بهصورت روشن و درست بیان کند. در میان مطالب، اغراق و مدح نیز مشاهده میشود؛ اما راه شناخت درست و صحیح از فراسوی مطالب آشکار است. انسان با مطالعۀ اینگونه آثار و متون تاریخی افزونبر کسب آگاهی از اتفاقهای گذشته، مسائل و رخدادهای زمان حال یا آینده را میتواند تجزیه و تحلیل کند و با تشخیص درست از نادرستی، آیندۀ بهتری برای خود و جامعه میآفریند. حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه در این باره فرمودهاند: «اِستَدِلَّ عَلَی ما لَم یَکُن بِما قَد کانَ، فَإنَّ الأُمورَ أشباهٌ، وَ لا تَکُونَنَّ مِمَّن لا تَنفَعُهُ العِظَهُ اِلّا إذا بالَغتَ فِی إیلامِهِ، فَإنَّ العاقِلَ یَتَّعِظُ بِالادابِ؛ نسبتبه آنچه اطلاع نداری از آنچه گذشته است نتیجه بگیر؛ زیرا حوادث شبیه یکدیگرند. از آن کسانی نباش که پند وقتی در مغزش اثر میگذارد که او را شکنجه دهی؛ زیرا عاقل با رفتار مناسب پند میگیرد» (نهجالبلاغه، 1380: 150)
روانشناسی جنگ در ترجمۀ تاریخ یمینی
جنگ ازنظر روحی و روانی بر افراد جامعه بسیار تأثیرگذار است؛ بنابراین لازم است از دیدگاه روانشناسی نیز بررسی و مطالعه شود. «روانشناسان معتقدند که جنگ از خصوصیات طبع بشری است. مطابق این نظریه بشر فطرتاً درندهخو و متجاوز است بنابراین جنگ اجتنابناپذیر است» (ادیبی سده، 1379: 14). پذیرش غریزیبودن جنگ و فطریبودن پرخاشگری باعث تبیین و توجیه علل جنگ و بسیاری از رفتارهای نادرست انسان میشود؛ البته گفتنی است که بسیاری از روانشناسان اهمیّت و تأثیر تعلیم و تربیت و انتخاب شایستۀ افراد برای رهبری جوامع را پذیرفتهاند. افرادی مانند پیروان فروید «یقین کامل دارند که در همة ما وجود ستیزهجویی مسلّم است ولی غالباً آتشی زیر خاکستر است و ممکن است در دورۀ کودکی بهصورت خصومت نسبتبه پدر درآید و سپس متوجه تمام گروه گردد. این غریزه میل به انتقامجویی را در فرد تقویت میکند» (کلاین برگ، 1369: 123)؛ هرچند ممکن است «برخی از افراد دیگر حالتهای منفعلانه به خود گرفته، دچار حالت یأس و سرخوردگی و افسردگی گردند» (ادیبی سده، 1379: 115). اگر این دیدگاه و نظریهها درست باشد، این سؤالات به ذهن میرسد که چرا تعارضها در برخی زمانها و در بعضی مناطق جهان بیشتر است؟ مشارکتکنندگان، مورّخان و متخصّصان علوم اجتماعی در شروع بسیاری از تعارضها، بارها مشاهده میکنند که جنگ بر اثر برخی تصمیمات آگاهانه، خردمندانه و محاسبهشده صورت گرفته است. به نظر میرسد که تعارض مسلّحانه بیشتر مانند ابزاری است که بهطور عمدی و از روی قصد و هدف به کار گرفته شده است. از خود میتوان پرسید چرا نقطة آغازین دیدگاه هنجاری، برخی از متخصّصان رفتارشناسی حیوانی را به اشتباه نمیاندازد و چرا تحلیل آنها تحت تأثیر مشاهدة نادرست پیشین آنها ـ اینکه تمایل دارد همه چیز در جنگ را غیرعقلایی بداند ـ قرار نمیگیرد؟ تجربههای جنگجویان و مطالعة رفتارها در جنگ نشان میدهند که مسئلۀ اساسی در میدان نبرد... تحت تأثیر غریزۀ طبیعی انسان برای پرخاشگری و نفرت، قاعدهمند نمیشود؛ بلکه برعکس، مانع پیروی سربازان از غرایز طبیعیشان میگردد (کاپلو و ونسن، 1389: 78 ـ 79). آیا فرار در بین حیوانات متداولتر و رایجتر از پرخاشگری نیست؟ بهطورکلی، جنگ چه امری فطری باشد و چه ابداع بشری، متأسفانه اثرات بسیار بدی بر سلامت و آرامش روانی جامعة بشری خواهد داشت.