بینامتنیت یا همحضوری
ژنت در مقدمهی کتاب «الواح بازنوشتنی» در مورد بینامتنیت مینویسد: « من به نوبهی خودم آن را بی شک شیوهای محدود به وسیلهی یک رابطهی هم حضوری میان دو یا چندین متن تعریف میکنم؛ یعنی به طور اساسی و اغلب با حضور واقعی یک متن در دیگری» (ژنت، ۱۹۹۷: ۸)
ژنت در مقدمهی کتاب «الواح بازنوشتنی» در مورد بینامتنیت مینویسد: « من به نوبهی خودم آن را بی شک شیوهای محدود به وسیلهی یک رابطهی هم حضوری میان دو یا چندین متن تعریف میکنم؛ یعنی به طور اساسی و اغلب با حضور واقعی یک متن در دیگری» (ژنت، 1997: 8) تعریف ژنت ناظر به بعد محدودتری از روابط میان متنی است و آن رابطهی دو متن براساس همحضوری(10) است؛ به عبارت دیگر، هرگاه بخشی از یک متن (متن1) در متن دیگری (متن2) حضور داشته باشد، رابطهی میان این دو رابطهی بینامتنی محسوب میشود (نامور مطلق، 1386: 87). ژنت این نگرش به بینامتنیت را سه نوع میداند: صریح و اعلام شده، غیر صریح و پنهان شده و ضمنی.
بینامتنیت صریح و اعلام شده، عبارت است از حضور آشکار یک متن در متن دیگر؛ به عبارت روشن تر در این نوع بینامتنیت، مؤلّف متن دوم نمیخواهد که مرجع متن خود؛ یعنی متن اول را پنهان کند. این نوع از بینامتنیت (همحضوری آشکار) در آثار مورد بررسی ما نمونههای آشکاری دارد. اولین نشانههای آن، تصریح خود مؤلّفان به راویانی است که نقل مطلب از آثار آنها صورت گرفته است. این ویژگی در هر سه اثر دیده میشود.
فردوسی در آغاز ماجرای فور از گویندهای پهلوی نام میبرد.
چنین گفت گویندهی پهلوی شگفت آیدت کاین سخن بشنوی
(فردوسی،1384: 103/830) نظامی بیشتر از فردوسی به ذکر منابع پرداخته است. وی افزون بر اینکه در ابتدای شرفنامه به نقد منابع خود پرداخته، در آغاز برخی از بخشهای آن به راویان و منابعی نیز اشاره کرده است. برای نمونه در ابتدای ماجرای دانش آموختگی اسکندر از قول «گزارندهی درج دهقان نورد» (نظامی،1381: 894/ 660) و در آغاز نبرد اسکندر با دارا از قول «گزارنده تر پیری از موبدان»(همان: 1914/ 696) روایت میکند و در داستان خواستگاری اسکندر از روشنک، «گزارشگر دفتر خسروان» (همان: 2955/ 730)را راوی معرّفی میکند. این تصریحات نمایان گر بینامتنیت صریح در این آثارند. امیرخسرو نیز به وجود راویانی همانند «گهرسنج تاریخ اسکندری» (امیرخسرو، 1971: 908/ 62)، «آتش فروزان پازند و زند» ( همان: 2443/ 171) و ... در اثر خود اشاره میکند.
هم حضوری در این آثار بیشتر از طریق «نقل به معنا» (احمدی،1372: 320) صورت گرفته است. اثر نظامی و امیرخسرو وام گیریها و نقل روایتهای آشکار از پیش متنهای خود دارند تا حدّی که شرفنامه را میتوان متنی که در ارتباط مستقیم با ساختار و محتوای اسکندرنامهی فردوسی است در نظر گرفت و به بیان مشترکات آن دو پرداخت. نبرد اسکندر با دارا، برخورد اسکندر با کید هندی، ماجرای اسکندر و فور، داستان قیدافه (=نوشابه)، ماجرای سرزمین ظلمات و جستجوی آب حیات، برخورد با یأجوجیان و بستن سد اسکندری و ... مواردی هستند که با وجود تفاوتهایی در هر دو اثر نقل شده است.
امیرخسرو این ارتباط را بیشتر با اسکندرنامهی نظامی برقرار میکند، و وام گیریها و اشتراکات بارزی در آیینه اسکندری با متن نظامی مشاهده میشود. ارتباط اثر امیرخسرو در این بخش با پیش متنهای خود متفاوت است و جز در چند حادثه و رخداد (ماجرای برخورد با یأجوجیان و بستن سد اسکندری) مشترکات زیادی در نقل به معنا در آن دیده نمیشود.
بخش عمدهای از روابط بینامتنی در این متون، در حوزهی مضمون پردازی و موتیوهای تکرارشونده است؛ از نمونههای این مضامین سفر دو مرحلهای است که در هر سه اثر وجود دارد و پیوند دهندهی زنجیرهی حوادث داستانی این آثار است و یا شخصیّت اسکندر و مضمون سازیها در مورد شخصیّت و خصایص وی همانند مشورت پذیری، دانش دوستی، کنجکاوی برای مشاهدهی عجایب، ابداع گری (ساختن آیینه، شهر سازی و سدّ سازی، ساختن اسطرلاب و ...) نمونهای از ارتباطات میان متنی این آثار است.
بینامتنیت ضمنی نیز در این آثار قابل ملاحظه است؛ این نوع که بیشتر از طریق کنایات، اشارات، تلمیحات و ... صورت میپذیرد (نامور مطلق، 1386: 89) به دو صورت مشاهده میشود: ارجاعات و اشاراتی که در بیش متنهای نظامی و امیرخسرو نسبت به پیش متن (ها) وجود دارد؛ ارجاعاتی که آنها با آثار خارج از حوزهی بررسی این نوشتار دارند. نوع نخست در آیینه اسکندری نمود بارزی دارد. بخشی از ارتباط متنی آن با پیش متن خود از طریق اشارات و تلمیحات به بخشهایی از زندگی اسکندر است که از روایت آنها خودداری میکند و تنها در ضمن سخنان دیگران اشاراتی به آن دارد؛ همانند ماجرای اسکندر و ایرانیان، سرزمین ظلمات و جستجوی آب حیات، داستان فور و کید و غار کیخسرو و ... در این زمینه امیرخسرو بدون ارجاع مستقیم خواننده به پیش متنها با اشاراتی گذرا وجود آن ماجراها را گوشزد میکند و خواننده در صورت اطلاع از متون قبل و «دانش بینامتنی» میتواند آنها را شناسایی کند. بخش دوم این نوع بینامتنیت در ارتباط با حکایتهای فرعی و ضمنی است که نظامی و امیرخسرو آنها را از متون دیگر وام گرفتهاند و تصریحی به نام مؤلّفان ندارند؛ همانند حکایت نگارگری رومیان و چینیان که در هر دو اثر وجود دارد.
محمود عابدی، محمد پارسانسب و سیما عباسی - روابط بینامتنی در اسکندرنامههای منظوم (فردوسی، نظامی و امیرخسرو)