- ب ب +

آیا انسان‏‌هاى معمولى هم مى‏‌توانند معصوم باشند؟!

پرسش

آیا انسان‏‌هاى معمولى هم مى‏‌توانند معصوم باشند یا نه؟

 

پاسخ اجمالی

«عصمت» به معناى مصون و در امان‌بودن و مانع‌شدن از ارتکاب عصیان و ابتلاى به نسیان...، داراى درجات و مراتبى است که مرتبه‌ی اعلاى آن اختصاص به انبیا و اوصیاى الهى دارد و این مقام تنها در مورد ایشان -به دلیل وجود نصوص قرآنى و روایات و انتصاب و برگزیدگی ایشان براى رهبرى بشر، به عنوان خلافت الهى- قابل اثبات است و در مورد دیگران، اگرچه تا حدودى قابل دست‌یابى و شناسایى است، اما سیر دیگران به حد و مرتبه‌ی ایشان نرسیده و شناسایى آن‌ها نیز به واسطه‌ی نص و اصطفا نمی‌باشد، بلکه به جهت بروز آثار و علایم آن، مثل: انجام کرامات و آگاهى از نیات و... قابل تشخیص است.


 

پاسخ تفصیلی

انسان موجودى مختار است و به گونه‌اى آفریده شد که با انتخاب صحیح و مزیّن‌شدن به ایمان و عمل صالح و اجتناب از عصیان اوامر یا نواهى الهى، می‌تواند به مقام «خلیفة اللهى» بار یابد؛ یعنى به جمیع کمالات متناسب با یک «انسان» دست یافته و از جمیع نواقص و عیوب پست دنیوى دور گشته و داراى «ولایت تکوینى و تصرف در قلوب» گردد.[۱]

انتخاب صحیح انسان، بر اساس علم و اراده‌ی قوى او، در تبعیت از «عقل و فطرت و دین» است، و هر اندازه علم و اراده‌ی او قوی‌تر باشد، بیشتر از اشتباه و خطا، در امان می‌ماند و چون علت نسیان، بی‌اعتنایى و بی‌توجهى است، اگر اوامر و نواهى الهى براى او داراى اهمیت بوده و دائم الذکر باشد، با نسیان نیز دچار خطا و عصیان نمی‌گردد. و این همان مقامى است که از آن به «عصمت» تعبیر می‌شود و سبب ارتقاى تدریجى او به مقام ولایت و خلافت الهى می‌گردد. انبیا و اوصیاى الهى؛ چون امین وحى الهى هستند و به عنوان امام و الگوى بشریت مطرح‌اند، باید در اوج این مقام واقع شوند تا اولا: پیام الهى به طور کامل و صحیح در اختیار بشر قرار گیرد؛ ثانیا: مردم بتوانند به گفتار و کردار آن‌ها اعتماد کنند؛ ثالثا: از سیره و رفتار و اخلاق آن‌ها الگو گرفته و خود را بسان آن‌ها تربیت نموده و در راه وصول به تکامل و مقام خلیفة اللهى گام نهند؛ تا با استمرار آن راه، کعبه‌ی مقصود را در آغوش کشیده و به لقاء الله برسند؛ و به همین جهت است که تحت عنایت الهى -همراه با اختیار از کودکى تا آخر عمر- از هرگونه عصیان و طغیان و اشتباه مصون‌اند، تا اعتماد مردم به ایشان در حد أعلا واقع گشته و حجت بر همگان تمام شود و دیگران نیز تشویق به پیمودن این راه بشوند.

پس هر انسانى می‌تواند در راه عصمت و نیل به مقام ولایت و خلافت گام بردارد و هر چه بیشتر در این راه تلاش نموده و فزون‌تر تقوا را رعایت کند، بیشتر مورد عنایات و دست‌گیرى حق واقع می‌شود؛ زیرا او وعده داده است که:

«تقواى الهى را پیشه کنید تا خداوند به شما آموزش دهد.»[۲]

«و هر کس در راه ما تلاش نماید ما راه‌هاى خود را به وى می‌نمایانیم و خداوند هر آینه با نیکوکاران است.»[۳]

«اگر تقوا پیشه کنید خداوند براى شما فرقان (نیروى تمیز حق از باطل) قرار می‌دهد و سیئات شما را جبران و گناهان شما را می‌بخشد.»[۴]

«هر کس -چه زن و چه مرد- با ایمان باشد و عمل صالح انجام دهد، او را حیاتى طیبه (فراتر از زندگى عادى نیک دیگران) می‌بخشیم و کارهاى آن‌ها را به بهتر از آن‌چه انجام داده‌اند، پاداش می‌دهیم.»[۵]

در همین راستا در حدیث قدسى آمده است: «اگر بر عبد من، مشغولیت با من غالب آید، من همت و لذت او را در ذکرم برایش قرار می‌دهم؛ پس او عاشق من و من عاشق او می‌شوم و حجاب‌هاى بین خودم و او را بر می‌دارم، پس وقتى که مردم دچار سهو و نسیان می‌شوند، او دچار سهو و نسیان نمی‌شود [و خطا و عصیان از او سر نمی‌زند] پس اگر سخن بگوید، سخنش [مثل] سخن انبیا است و آن‌ها واقعاً سرآمد روزگارانند، آنانند که چون من عقوبتى را به اهل زمین اراده کنم، به یاد آن‌ها می‌افتم و عقوبتم را [به خاطر ایشان] از اهل زمین بر می‌گردانم.»[۶]

پس وجود «عصمت» در پیامبران و ائمه‌ی اطهار(ع) -چنان‌که گذشت و با ادله‌ی نقلى و عقلى فراوان اثبات شده است- ضرورت داشته؛[۷] لکن اختصاص به ایشان ندارد و هر کس در حد تلاش و تقوا و علم و اراده‌ی خود می‌تواند بهره‌اى از آن را کسب کند تا این‌که علایم آن نیز از او به ظهور و بروز برسد.

در انبیا و اوصیا، علاوه بر بروز این علایم، نص الهى و برگزیدن ایشان به مقام نبوت یا ولایت از طرف خداوند، دلیلى بر وجود عصمت در حد اعلا در ایشان است، وگرنه با حکمت و علم خداوند و هدف بعثت و ولایت ائمه(ع)؛ یعنى هدایت و تربیت انسان‌ها و ابلاغ و اجرا و دفاع از دین الهى، سازگار نخواهد بود.[۸] اما راه تشخیص این مقام در دیگران، متوقف بر بروز علایم آن از ایشان است، از جمله:

۱. خوددارى از گناه در شرایط و محیطى که اغلب انسان‌ها در آن شرایط به طور معمول دچار لغزش و عصیان می‌شوند؛ مثل رسیدن به پُست و مقام و شهرت و مال فراوان و...

۲. بروز کرامات و امور خارق العاده از ایشان؛ مانند علم به نیات و افکار افراد و یا شفاى امراض و رفع و دفع گرفتاری‌هاى دیگران که انجام آن از عهده‌ی دیگران خارج است و...

۳. استجابت دعاى ایشان یا نفرین او.

۴. نفوذ بر دل‌ها و ایجاد تحول و انقلاب در آن‌ها.

۵. شرح صدر و طمأنینه و موضع‌گیرى مناسب در معضلات فردى یا اجتماعى.

۶. مجراى فیض الهى گشته و بدین جهت برکات و نعمات نازل و بلایا دفع می‌شوند.

البته باید توجه داشت که «نبى» داراى مقامى است که وصول به آن براى احدى ممکن نیست و در بین خود انبیا نیز مراتبى وجود دارد، و خاتم الانبیاء(ص) در رأس این هرم واقع است و سپس خاتم الاوصیاء(ع) و سایر ائمه‏(ع) و سپس سایر انبیا(ع) و بعد سایر مردم واقع می‌شوند؛ یعنى سیر صعودى عصمت و خلافت الهى داراى مراتب طولى و نیز عرض عریضى است که همه در یک سطح واقع نمی‌شوند و تشخیص آن براى افراد، موکول به علم الهى است.[۹]

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. ر. ک: «راه‌های محبوب خدا شدن»، سؤال ۱۰۶؛ «سعادت و کمال انسان»، سؤال ۹۱؛ «قرب الهی و اقسام آن»، سؤال ۸۹.

[۲]. بقره، ۲۸۲؛ تغابن، ۱۱.

[۳]. عنکبوت، ۶۹.

[۴]. انفال، ۲۹.

[۵]. نحل، ۹۷.

[۶]. نقل از: حسینى طهرانى، سید محمد حسین، توحید علمى و عینى، ص ۳۳۷.

[۷]. ر. ک: مصباح یزدى، محمد تقى، راه و راهنماشناسى، ص ۱۴۷ – ۲۱۲، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.

[۸]. ر. ک: همان.

[۹]. ر. ک: «عصمت انبیا از دیدگاه قرآن»، سؤال ۱۱۲.

از سایت اسلام‌کوئست